تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

امير علي شيرين گندمك مامان و بابا

شيرين زبونم 3

1392/3/6 20:52
نویسنده : مامان جون
950 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيزكم 

اين روزا خيلي پر حر ف تر و شيرين زبونتر شدي 

تا اونجايي كه يادم باشه برات مينويسم

 

جمعه داشتيم ميرفتيم باغ  رفتيم دنبال عزيز وقتي رسيديم سپهر اونجا بود و بابا جون سپهر رو گرفت بغلش و تو هم حسود ولي با هوش گفتي  بابا جون سپهر رو بده بغل عزيز بذار خوشحال بشه 

 

 

فرداي روز تولدت وقتي بيدار شدي گفتي مامان اين دفعه برام كيك صورتي با زنبور قرمز بخر

 

عاشق اين بودي بري مدرسه ولي چند روزي ميگي نميخوام برم مدرسه ميخوام كوچولو بمونم ميخوام برم مدرسه درس بخونم بازي كنم ولي اومدم خونه كوچولو بشم .

 

با بابايي رفتي ارايشگاه براي كوتاهي مو همين كه رسيدي گفتي عمو موهامو زياد كوتاه نكن مامانم گفته زشت ميشه

 

داشتم دلمه درست ميكردم اومدي مثلا براي بقول خودت كمك كني برنج رو ريختي زمين تا من حرفي بزنم گفتي كي غذا رو ريخته زمين       ............امير علي خان ريخته 

 

رفته بودي تولد محمد جواد(پسر عمو) وقتي برگشتي به من گفتي بگو مامان كيك من قشنگ بود يا محمد جواد من پرسيدم و تودر  جواب گفتي كيك من خوشگلتر بود

 

به خاله مريم  (دوست من ) گفتي خاله به من بگو اسباب بازيتو ميدي به آيدا و اونم پرسيد يه دفعه گفتي نه نميدم 

 

ميرفتيم بيرون در مسير رفت يه ماشين سوار شديم و از قضا در مسير برگشت هم همون ماشين بود و تو فهميدي و گفتي مامان اينو كه سوار شديم پياده يكي ديگه سوار بشيم

 

رفته بود خونه عمو اسماعيل و الوچه  بدست امد و گفت مامان زن عمو به من يكي الوچه داد دو تا نداد(منظور كه چرا چند تا نداد ه فقط يكي داده)

 

هميشه وسط قصه ميگفت خلاصه الان جديدا ميگه خلاصه كلام

 

عكس

بسته اموزشي تراشه الماس براش گرفتم و در روز يه بار من تمرين ميكنم و چند بار امير علي با من تمرين ميكنه و ميگه بيا كارت بازي و بهم نشون ميده و من بايد بگم و وقتي درست ميگم ميگه افرين مامان خوبم .

 

بعد از بارون رفتي بيرون و گفتي مامان هوا دل انگيزه و من  همينطوري متعجب كه اين كلمه رو از كجا ياد گرفته

 

با بابا رفتي انباري بابا گفته شيشه خالي رو بذار زمين گفتي نه  خونه و زندگي ميريزه بهم 

 

اشغال ريخته بود حياط و تو داشتي بازي ميكردي يه دفعه گفتي مامان اين چه وضعيه 

 

به  وقتي ميگي  وقي

و  كلمه عالي بود رو خيلي ميگي

به چشم ميگي چمش

به دهان مگي ديان

به محمد جواد ميگفتي مداد الان ميگي محمد وداد

به سپهر ميگفتي پسهر الان  درست ميگي

اكثرا تمام اسمها رو با جون صدا ميكني 

 

تمام لباسهاتو ميذاري بپوشونم ولي امكان نداره اجازه بدي كفش پات كنم و بايد حتما خودت بپوشي

 

شبا موقع خواب دستت ميذاري رو لپ من تا خوابت ببره

 

عاشق قصه  شنيدن و قصه گفتني 

 

نقاشي خوب ميكشي و فكر كنم نقاشيت خوب باشه و به مامان رفتي و ديگه داري رنگ اميزي تميز رو كامل ياد ميگيري و از خطهاي نقاشي خارج نميشي .

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مامان قندعسل
7 خرداد 92 0:19
قربونت برم خیلی قشنگ حرف میزنی خاله.خیلیی هم باهوشی.
فائزه مامان مهدیار
7 خرداد 92 1:05
فدای امیر علی جونی کلی خندیدم به این شیطونی و شیرین زبونیت ماشالله خاله جون مردی شدی
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 خرداد 92 11:12
فدای شیرین زبونیت بشم من عزیز دلم قربون اون خلاصه گفتنت
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 خرداد 92 11:14
عزیزم خصوصی
مامان یاسمن و محمد پارسا
7 خرداد 92 14:05
خصوصی عزیزم
زری مامان مهدیار
8 خرداد 92 17:32
خلاصه ی کلام اینکه خیلییییییییییی شیرینی گل پسر
مامان امیر حسین
13 خرداد 92 20:37
عشق منی تو شیرین زبونممخصوصا حسودی کردنت
مریم مامان ارمیا
14 خرداد 92 2:08
آفرین امیر علی باهووووش و شیرین زبوون
بهار مامانه برسام
20 خرداد 92 0:50
قربون شیرین زبونیت بشم من هزار ماشالله روز به روز عسل تر میشی همگی بگید ماشالله چشم نخوره امیر علی جون ایشالله
نیلوفر
21 خرداد 92 22:19
امیر علی جونی خیلی شیرین زبونی باهوشی
نازنین خواهر نیکو
28 خرداد 92 17:27
امیرعلی جونم ماشاال.. نسبت به عکس های قبلی خیلی بزرگتر شدی و البته خوشگلتر.
مامان امیر
6 تیر 92 18:00
سلام به به ماشاا.. گل پسری آقا شده منم بهتون رای دادم به وب ما هم سر بزنید خوشحال میشیم
مامان مانی
10 تیر 92 16:26
سلام خانمی با تاخیر فرائان تولد پسریت مبارک ایشا... که اول بشه تو مسابقه چه مردی شده برا خودش ای جانم