تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي ، تا این لحظه: 14 سال و 11 روز سن داره

امير علي شيرين گندمك مامان و بابا

راز ونياز هاي كودكانه با خدا

  خدا جون خدا جون :در مدرسه به ما گفتند:كه تو چه كار ميكني پس وقتي ميري تعطيلات كي كاراتو انجام ميده.  خدا جون :به جاي اينكه بگذاري مردم بميرند ومجبور باشي آدما جديد بيا فريني چرا همينايي را كه داري نگه نميداري.  خدا جون :اگر يكشنبه مرا توي كيليسا تماشا كني كفشاي جديدمو بهت نشون مي دم  خدا جون :آيا تو واقعا نامرئي يا داري كلك ميزني.  خدا جون :بخاطر برادر كوچولويم ازت ممنونم اما من از تو يك سگ ميخواستم.  خداجون :لازم نيست تونگران من باشي. من هميشه دوطرف خيابان رو نگاه ميكنم.  خداجون :هيچ فكر نميكردم نارنجي وارغواني اينقدر بهم مي آن تا وقتي كه غرو...
8 مهر 1391

حاضر جوابي كودكانه (طنز)

  دختر كوچولويي با معلمش درباره ي نهنگ جرو بحث ميكرد معلم ميگفت:از نظر فيزيكي غير ممكن است كه يك نهنگ بتواند يك آدم را ببلعد زيرا با وجود اينكه پستاندار و عظيم الجثه است حلق بسيار كوچكي دارد.  دختر كوچولو پرسيد:پس چه طور حضرت يونس به وسيله يك نهنگ بلعيده شد؟معلم كه خيلي اعصباني شد دوباره تكرار كرد نهنگ نميتواند آدم را ببلعد از نظر فيزيكي غير ممكن است. دختر گفت:وقتي رفتم بهشت از حضرت يونس ميپرسم معلم گفت:اگر حضرت يونس جهنم باشد چه ؟دختر جواب داد:اون وقت تو ازش ميپرسي       عكاس سر كلاس آمده بود تا از بچه هاي سر كلاس عكس يادگاري بگيرد. معلم داشت همه بچه ها رو تشويق ميكرد كه دور هم جمع شون...
8 مهر 1391

اگر كودكان درباره خدا بپرسند چه جواب ميدهيد؟

چراااااا من نميتوانم خدارا ببينم ؟؟؟؟؟   يك فرد پسرش را نزد امام صادق برد وپرسيد:اين بچه من را كلافه كرده همش از من ميپرسه خدا را به من نشون بده من نتونستم جوابش را بدهم؟ امام فرمود:من به اوياد ميدهم   امام بدون اون كه بچه متوجه شود به يكي گفت:يه ليوان بردار وبا قندو شكر آب شيرين درست كن وبياور.وقتي آب را آوردندبه اون بچه دادن تا بخوره.وقتي خورد. از كودك پرسيد:چه مزه اي است كودك جواب داد شيرين است امام دوباره سوال كرد چرا شيرينه ؟كودك جواب داد: چون با آب شكر مخلوط شده است. امام لبخندي زد وگفت:شكر را نشان بده؟واون پسر جواب داد:چيزي پيدا نيست .امام فرمودپس از كجا متوجه ميشوي شيرين است؟ كودك باهوش جواب داد:از مزه اش &nbs...
8 مهر 1391

نامه هاي كودكانه با خدا

 خداجونم خدا جون:   توچه طوري با مريم آشنا شدي؟ خداي جون:   براي خواهرم يك بلاي اضافي دادي مثل بلايي كه بر  سر مصري ها آوردي. خدا جون:پ پدرم فكر ميكند توست لطفا به راه راست هدايتش كن. خانم وآقاي خدا:خانواده ي چه جوري است عيسي بچه ي بزرگ خانواده است. خدا خوب وعزيز:من به تو احساس نزديكي ميكنم ما اعضاي يك خانواده هستيم شايد بتوانيم با هم ازدواج كنيم واين پيوندرا محكم تر كنيم. خدا جون:توي مدرسه خوانديم كه تو ميتواني از كرم ابريشم پروانه بسازي به نظر من اين كار تومحشر است براي خواهرم چه كار ميتواني بكني آخه اوخيلي زشت است لطفا به پدرو مادرم نگو كه من اين را برات نوشتم. خ...
8 مهر 1391

هنرو ميبينيد

امير علي من خيلي شخصيتاي كارتوني رو دوست داره و به خاطر همين من براش دو تا زير پايي فشن دوزي با عكس گيتي و شرك و پلنگ صورتي و........ بافتم   . حالا بماند كه چقدر به خاطر امير علي طول كشيد  چون ميگفت   بده من بدوزم يا كلافه مشد تا ببافم ولي بالاخره تمومش كردم  . حس ميكنم زياد خوب نشده ولي خوب يادگاري ميمونه .و امير علي دوستشون داره . و مياره و اسم اونارو تكرار ميكنه .                                                                         &n...
8 مهر 1391

بو وووووووووو بد ميده

        عمر من تو چقدر ميدوني      بذاريد بگم چي ميگه . يه بار با هم رفته بوديم شمع بخريم و من با فروشنده صحبت ميكرديم و فروشنده گفت عود بخريد براي فضاي خونه خوبه و من گفتم بوي بدي داره نميخوام . و اين وروجك اينو شنيد و بدون اينكه معني شو بدونه براي خيلي چيزا ميگفت . مثلا ميگم بريم تو اين مغازه  . اگه ميلش نباشه ميگه بو بد ميده و يا كرم ميزنم به صورتش ميگه بوي بد ميگه و واي كه ميلش نباشه كسي بوس كنه ميگه بو بده ميده .  تا اينكه من ديدم داره خيلي بد ياد ميگيره و بهش هشدار دادم وگفتم ديگه نبايد اين جمله رو تكرار كني و گرنه قهر ميشم   و طبق معمول چشم گ...
8 مهر 1391