قضيه وبلاگ و اميرعلي
يادم رفته بود بگم چه طوري شد من اينجا يعني دنياي ني ني وبلاگ رو پيدا كردم . چند وقتي بودكه سحر جون ميگفت كه براي امير علي وبلاگ درست كنم و من شونه خالي ميكردم نميگم همش تنبلي بود ولي بلاخره مشكلات و مشغله هاي زندگي هم تاثير داشت . تا اينكه تيرماه 91 يه سري به ني ني وبلاگ زدم وديدم اينجا يه دنياي ديگه اس . خيلي فرق ميكنه با دنياي ما ادم بزرگا و مصمم شدم من هم براي اميرم يه وبلاگ بسازم و از اين بابت خيلي خيلي خوشحالم نه تنها براي امير علي . براي خودمم خوشحالم .چون وقتي ميام تو ني ني وبلاگ انگار از دنياي واقعي بريدم وبه دنياي فرشته ها اومدم . من خودم اينجا دوستاي خوبي پيدا كردم و همينطور اينجا نه تنها فرشته خودمو ميبينم . بلكه فرشته كوچولوهاي زيادي رو ميبينم و دلم ضعف ميره براي همشون .
من از صفر شروع كردم و يه بارم به خاطر ناشي گري وبلاگ رو كامل حذف كردم ولي باز م با عشقي متفاوت از دوباره نوشتم . الانم كه اينارو مينويسم يه كم پشيمونم كه چرا زودتر شروع نكردم (ولي ماهي رو هر وقت از اب بگيري تازه اس). امروز دو روز بود لپ تاپ مشكل داشت و نتونستم بيام باورتون نميشه انگار يه چيزي گم كرده بودم . ولي يه ساعت قبل رفتم و گرفتم و دارم براتون مينويسم . البته ناگفته نماند كه اميرعلي الان نميدونه كه من چي كار ميكنم ولي فقط اينو ميدونه كه من كد بارشي شكلات براي وبلاگ گذاشته بودم و امير علي به اونم رحم نمي كرد و وقتي ميديد ميگفت شكلات ميخورم واييييييييييييي وقتي صفحه رو نگاه ميكردي چيزي جز اثر انگشت امير علي پيدا نميكردي بخاطر همين كد بارشي رو عوض كردم .
اينم شكار لحظه اي
پسرم نميدونم اينارو كي ميخوني فقط اينو بدون كه اين هديه ناقابلي برات تا بتوني در اينده بخوني و ياد اوري خاطرات برات باشه .و منم اميدوارم كه بتونيم لحظات خوبي رو برات رقم بزنيم تا بتونم برات بنويسم و تو وقتي ميخوني خنده رو لبات بشينه عشق من