عشق من خيلي نازك دله و من نميدونم خوبه يا بده ؟
فرشته من خيلي دل نازكه . خيلي احساساتيه . عشق من وقتي اذيت ميكنه و من دعواش ميكنم از اينكه دعواش كردم ناراحت نميشه از اينكه من ناراحت شدم گريه ميكنه و تا وقتي بهش لبخند نزنم اروم نميشه . اين بار وقتي مهمون داشتيم و پشت سر مهمونا گريه ميكرد بره و نذاشتم و ادامه داد و گفت منم با بابايي برم بيرون و من وقتي ميذاشتمش تو ماشين گفتم بچه بدي شدي . گريه اش بدتر شد و به حدي كه بابايش بهم گفت بهش بخند و اشتي كن و باي باي كن و بخند تا اروم بشه . وقتي بهش خنديم ديگه گريه نكرد ولي بيرون همش هق هق ميكرده و دلش پر بوده هنوز . و يا يه روز پسر عموش اونو ميزد و اميرم الهي فداش بشم رفته بود بهش ميگفت قهر نكنيا و اونو بوس ميكردبا گريه . و اگه بگم ماماني سر درد دارم تمام فكرو ذهنش پيش اينكه من يه جوري خوب بشم . و خيلي چيزاي ديگه هست .......از يه جهتي خوشحالم چون خيلي مهربونه و وقتي ميبينم مياد و بغلم ميكنه و بوسم ميكنه و من كيف ميكنم ولي از يه طرف ديگه نگرانم كه نكنه با اين دل نازكي زود ضربه بخوره و شكننده باشه . چون روزگار هميشه مهربون نيست .
خدايا شكرت به خاطر اين فرشته مهربون كه به ما هديه كردي . خدايا مراقب اين قلب مثل آينه پسرك مهربون من باش. امير علي من ضربان قلب من فقط به خاطر تو ميزنه
دوستت دارم يه دنيا