تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي تك ستاره ي اسمون ما اميرعلي ، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

امير علي شيرين گندمك مامان و بابا

شيرين زبوني 2

مامان قربونت بشه كه هر روز شيرين زبونتر ميشي و البته شيطونتر منم كه بد عادت قبلا اروم بودي الان شيطونتر  بگذريم يه كم در مورد حرفها و كارهات بگم عزيز دلم  اينا بخشي از حرفاته كه يادم مونده .    تكيه كلام اين روزها :   من ميگماااااااااااا آخه         تو رو خدا   ميخوام برم دوخرچه (دوچرخه ) سوار بشم.      با هم رفتيم حياط  امير علي وايستاده جلوي در ميگم: بذار رد بشم ميگي :اول معما رو حل كن بعد اجازه بدم رد بشي (كارتون دورا   رو خيلي دوست داري و از اون ياد گرفتي )(حتي نميدوني معما يعني چي؟)   ميگ...
4 ارديبهشت 1392

با سر بريم توي كتاب

سلام نفسم كتاب خوندن رو  خيلي دوست داري و دو سري كتاب داري كه خيلي دوسشون داري .         1-سري كتابهاي مي مي ني      2-كتابهاي با سر بريم توي كتاب    اين  كتاب خيلي اموزنده اس براي اشنايي بچه ها با حيوانات چند وقت قبل آينه ميذاشتم جلوي روت و با كتاب مشغول ميشدي ولي الان ميگي ازم عكس بگير ببينم چند تا عكس  از گل پسريم    عشقم خيلي شيرينيااااااااااااااا         ...
4 ارديبهشت 1392

اولين هاي .........امير علي قند عسل

  اولين دندون :  پسركم  اولين دندونشو  در اواخر 5ماهگي بودكه در آورد. خيلي زود دندون درآورد عزيزم,هل بوده غذا بخوره تا چاق بشه چله بشه مامان وبابا اونو بخورن .         اولين قدم :  گل من اولين قدماهاشو    11ماهگي بودكه برداشت.پسرك من زياد چهار دست و پا  راه نرفت ويه دفعه راه افتاد. خدايا همين طوري كه باعث شدي  قدم برداره و راه بره كمك كن تا وقتي بزرگ شد قدمهاي بزرگ تري ومحكم تري براي خودش وخانواده اش و جامعه اش برداره .   اولين حرف: اين دعوا هميشه بين پدر ومادر ها هست كه دوست دارن كه ني ني كوچولو ها شون...
27 فروردين 1392

روزهاي عيد

سلام  اول از سفره هفت سين شروع ميكنم   عشق مامان تو چيدن كمك كردي تو رنگ كردن صدف و تخم مرغ ها حسابي كمك كردي . البته بعد از كمك تو يك ساعتي بايد تميز كاري ميكردم هم خونه و هم سرو صورت تو فسقلي رو ميشستم . و اينكه عاشق سماغ بودي و نصف سماغ كه داشتيم با قاشق خوردي و ول كن نبودي تا كه عصباني شدم . و دو تا ماهي خريده بوديم كه خودت انتخاب كرده بودي و به اقاي فروشنده ميگفتي يه دونه سرخ بده . يه روز مونده به عيد ديدم  خيلي ساكتي و جلوي چشم نيستي فهميدم يه كاري كردي . صدات كردم با ناراحتي گفتي سيم رو انداختم تو ماهي . (سيم رو با  ابر ظرف شويي انداخته بودي تو ماهي وبه اون سفيد كننده زده بودم  يكي از ماهي كوچولو ها مرد و من...
20 فروردين 1392

سال نو مبارك

بر سر سفره احساي اگر جايي بود  سخن ساده تبريك مرا جاي دهيد   نوروز مبارك     امير علي  عمر مامان و بابا امسال يعني نوروز 92  تو دقيقا 2 سال و 10 ماه و 17 روز ه كه زندگي ما رو شيرين كردي . اميدوارم به خواست خدا بتونم سالهاي زيادي در اين روز برات متن بنويسم . و دعا ميكنم سال جديد هميشه روي لبات گل خنده شگفته بشه و سالم و خوشحال باشي .    اينم سفره هفت سين كه مامان خيلي سعي كرده خوب بشه .   و ديگه اينكه اين روزا هر چقدر سعي ميكنم ازت عكس بگيرم اصلا دوست نداري و در اخر به گريه ختم ميشه و ميگي  چرا داريد منو اذيت مي كنيد اخههههههههههه    ...
2 فروردين 1392

خوشگل شدي

سلام ديروز  امير علي با بابا جون نوبت آرايشگاه داشتن چون اين چند روز اخير موهاي امير علي ميومد جلوي چشمش و مجبور بودم با كش ببندم تا نره تو چشمش . و اگه كسي از امير علي ميپرسيد چرا كش بستي  مگه دختر شدي ميگفت نه امير عليم گل پسري هستم ميخوام برم آرايشگاه و موهام كوتاه كنم و خوشگل بشم . تو راه بابا جون گفت اول من موهامو كوتاه كنم يا امير علي امير علي گفت اول من كوتاه ميكنم . وقتي رسيديم  به آقاي ارايشگر سلام دادي و خسته نباشيد گفتي و رفتي نشستي براي كوتاهي و گفتي اپسري (اسپري )هم بزن به موهام .خلاصه عشق من انقدر اروم نشست تا موهاشو عمو كوتاه كرد ولي اخراش  ديگه حوصله اش داشت سر ميرفت  و مثلا ميگفت مماخم مو مير...
21 اسفند 1391

حرفهاي شيرين زبونم

سلام نفس مادر اين روزا اينقدر شيرين زبون شدي و حرف ميزني و سوال مي كني  بعضي وقتا دلم ضعف ميره برات و سعي ميكنم بتونم همه رو برات ثبت كنم .    چند شب پيش برق  قطع شد و تاريك شد يه كم ترسيدي بعد گفتي   تلويزيون روشن كنيم  اصرار كه روشن بشه حالا بايد تو رو توجيه كنم كه تلويزيون با برق كار ميكنه  و بعدش گفتي مامان چرا برق قطع شد  عمو قطع كرد بريم نردبون بذاريم بريم بالا درست كنيم . و جالب اينكه وقتي ميخوام جارو برقي بكشم و لامپ  و يا تلويزيون روشن كنم نميذاري و خودت روشن ميكني و نميترسي ولي وقتي برق نبود ميگفتي بيا  تلويزيون روشن كن من ميترسم برق منو بگيره .     ...
20 اسفند 1391