روزهاي عيد
سلام اول از سفره هفت سين شروع ميكنم عشق مامان تو چيدن كمك كردي تو رنگ كردن صدف و تخم مرغ ها حسابي كمك كردي . البته بعد از كمك تو يك ساعتي بايد تميز كاري ميكردم هم خونه و هم سرو صورت تو فسقلي رو ميشستم . و اينكه عاشق سماغ بودي و نصف سماغ كه داشتيم با قاشق خوردي و ول كن نبودي تا كه عصباني شدم . و دو تا ماهي خريده بوديم كه خودت انتخاب كرده بودي و به اقاي فروشنده ميگفتي يه دونه سرخ بده . يه روز مونده به عيد ديدم خيلي ساكتي و جلوي چشم نيستي فهميدم يه كاري كردي . صدات كردم با ناراحتي گفتي سيم رو انداختم تو ماهي . (سيم رو با ابر ظرف شويي انداخته بودي تو ماهي وبه اون سفيد كننده زده بودم يكي از ماهي كوچولو ها مرد و من...
نویسنده :
مامان جون
14:12